من از اون آسمون ....

 
نظرات 5 + ارسال نظر
never_mind سه‌شنبه 23 آبان 1385 ساعت 12:57 ق.ظ

من از اون اسمون ابی می خوام

من از اون شبهای مهتابی می خوام....

... چهارشنبه 24 آبان 1385 ساعت 04:30 ب.ظ

دورانی که بشه به آسمون نگاه کرد بشه به زیبایش پی برد که بشه تصمیم گرفت به یه پست تبدیلش کرد ...
بدجور به یاد می مونه
جایی هم که باشه که یه خاطره ی عزیز رو برات زنده کنه اونم هیچوقت از یاد نمی ره...
و باز هم
ای دل شکایت​ها مکن تا نشنود دلدار من
ای دل نمی​ترسی مگر از یار بی​زنهار من
زیباست

سهیل جمعه 26 آبان 1385 ساعت 10:26 ب.ظ http://soheylonline.blogspot.com

آقا تو فوشنجان شتر هم هست؟ (یادته به گرمای درون گیر داده بودی!)

مقابله به مثل می کنی و به شتر گیر دادی هااااااا .

یک حرف از هزاران شنبه 27 آبان 1385 ساعت 09:17 ب.ظ http://sanaei.blogfa.com

این آبی ها و درخشندگی های سینه آن را فقط در فوشنجان می توان یافت

همون سه‌شنبه 30 آبان 1385 ساعت 02:12 ب.ظ

من از اون آسمون گله دارم
من از این وسعت پر ابر گله دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد